درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان
سرگرمی - نشاط - خنده - تفریح در از همه چی
آسون وداع کردم باهات با این که میمردم برات خواستم بگم ترکم نکن پیشم بمون ای نازنین هر شب با کلی اشتیاق زُل میزدم به آسمون ........................................................... آليس به يک دوراهي رسيد و يک گربه را روي درخت ديد. .................................................................
غضنفر رفت گزينش برا استخدام
هر چی سوال دينی پرسيدند بلد نبود
طرف عصبانی شد گفت:
بابا فاتحه که بلدی بخونی؟
غضنفر گفت:
ما خو پنجشنبه ها میریم سر قبر بابام...مگه میشه بلد نباشم؟!
طرف گفت:خداروشكر،بخون
غضنفر با صدای يواش گفت:پِسپِسپِسپِسپِسپِس،خدا بيامرزتش ...........................................................................
نظرات شما عزیزان:
![]() ![]() |