درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان
سرگرمی - نشاط - خنده - تفریح در از همه چی
روزی مردی برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی بزرگ با درختان میوه داشت.
در همسایگی او خانه ای قدیمی بود که صاحبی حسود داشت که همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند و با گذاشتن زباله کنار خانه اش و ریختن آشغال آزارش می داد.
یک روز صبح خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت دید یک سطل پر از زباله در ایوان است. سطل را تمیز کرد، برق انداخت و آن را از میوه های تازه و رسیده حیاط خود پر کرد تا برای همسایه ببرد. وقتی همسایه صدای در زدن او را شنید خوشحال شد و پیش خود فکر کرد این بار دیگر برای دعوا آمده است. وقتی در را باز کرد مرد به او یک سطل پر از میوه های تازه و رسیده داد و گفت : " هر کس آن چیزی را با دیگری قسمت می کند که از آن بیشتر دارد ....."
اول خدا... پس از آفــرینش آدم ... خــدا گفت به او … نازنینــم آدم… با تـو رازی دارم … اندکی پیش تر آ … آدم آرام و نجیــب آمد پیـش … زیر چشمی به خدا می نگریست …محو لبخند غم آلود خدا…..دلش انگار گریست … نازنینم آدم… قطــره ای اشک ز چشمان خــداونــد چکید … یـاد من باش که بس تنــهایم… بغض آدم تـرکید ….گونه هــایش لــرزید … به خــدا گفت؛ من به انــــــــــدازه ی … من به انـدازه گلهای بهشت …نه….به انــدازه ی عرش …نه … من به انـدازه ی تنهاییت ای هستی من ... دوستدارت هستم… آدم کوله بارش را برداشت ،خسته و سخت قدم برمی داشت ،راهی ظلمت پرشور زمین … طفلکی بنده غمگیـن آدم ،در همان لحظه جانکاه و هبوط… زیرلبـهای خـدا باز شنید … نه به انـدازه ی تنـــهایی من نازنینــم آدم ……….نبــری از یــــــــــــــــادم…
پنج شنبه 26 دی 1392برچسب:, :: 10:59 :: نويسنده : رضا
ازلقمان پرسيدند دانا كيست ؟ پنج شنبه 26 دی 1392برچسب:, :: 10:58 :: نويسنده : رضا
کیا یادشونه سکه میذاشتیم زیر کاغذ با مداد میکشیدیم تا طرحش رو کاغذ بیفته اگه یادته لایکو بده اگه یادتم نیس که گودزیلایی توقعی ازت نیس ..............................................................................دیدین این پسرای دم بخت میگن: من قصد ازدواج ندارم؟ یکی نیست بهشون بگه آخه عزیز من! ازدواج که قصد نمی خواد! پول می خواد که تو نداری! ...............................................................................دخترهایی که با یکی دوست هستن،بعد یهو خبر عقدشون با یکی دیگه میرسه، منو یاد رونالدینو میندازن که به راست نگاه میکنه ولی به چپ پاس میده! ................................................................................ دختر را بايد بى دليل ببوسى حتى وقتى اعصاب نداره ! حتى وقتى شبا ميرى پشت خطش ! حتى وقتى همش غر ميزنه !
حتى وقتى بى تفاوت شده ! حتى وقتى همش سرش تو گوشيشه !
اون دخترو بايد بوسيد و گذاشت كنار ! ؛-)
پنج شنبه 26 دی 1392برچسب:, :: 10:56 :: نويسنده : رضا
یک روز من سکوت خواهم کرد ! من در این دلواپسی ها نشسته ام تنها.... می خواهم با تو سخن بگویم.... می خواهم باز چهره ات را با همان لبخند کودکانه ببینم... می خواهم هر چه انتهایش به اسم تو و یاد تو ختم می شود... شعر هایم ناتمام ماندند...اسیر دلتنگی شدم من... و خواب مرا به رویای با تو بودن می رساند...
![]() پنج شنبه 26 دی 1392برچسب:, :: 10:52 :: نويسنده : رضا
دلم گرفته ای دوست هوای گریه دارم ...
می خوام برم از اینجا ... بال و پری ندارم !!! می خوام برم دل بکنم ... از این دیار پر ز درد !!! می خوام برم سفر کنم از این همه غصه و رنج چشمای خشک من دیگه طاقت گریه نداره .... حسرت یه قطره اشک توی دلم جا میزاره !!! دلم گرفته و باز میون این همه راز ... می خوام که داشته باشم یه هم سفر یه همراه !!! چیکار کنم که تنهام ... سکوت من یه دنیاست دریایی از اشکم و ناله هامم بی صداست !!!
پنج شنبه 26 دی 1392برچسب:, :: 10:52 :: نويسنده : رضا
ﭘﺴﺮﻩ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﺨﺮﻡ! ﭘﺮﺍﺩﻭ یه لحظه فکر کن دوست دختر منـــــی
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
یعنی خاک تو سرت که،
فکرشو میکنی اما
عمل نه
![]() ![]() ![]() ![]() ............................................................................. فهمیده ام که خیلی وقتها
گناه نکردن
نتیجه فراهم نبودن موقعیت است
توهم تقوابرم ندارد....! ...........................................................................
پنج شنبه 26 دی 1392برچسب:, :: 10:49 :: نويسنده : رضا
به خدا گفتم: خدا جون!
تو که میدونستی تنهام میزاره پس چرا گذاشتی بیاد تو زندگیم؟!
گفت: اونطور که اون دیــــوث گفت عاشقتم؛ منم باورم شد...!!!
...................................................................................... دیشب به قلبم گفتم:اين بي خوابي ازكجاست؟چراخوابم نميبره؟ قلب جواب داد:حرف مفت نزن؛اداي آدماي دلشكسته و تنهارو هم درنيار!!! . . . . . . . . . چون بعد از ظهر خوابيدي!!! ............................................................................ زمان شاه این موقع سال نیم متر برف روی زمین نشسته بود اما الان بارون هم نمیاد انقلاب کردیم تاریخ عوض بشه،اشتباهی جغرافی عوض شد ![]() .............................................................. سئوگيليم،عشق اولماسا،وارليق بوتون افسانه دير عشقيــده ن محــروم اولان،انسـانليغــا بيگــانه دير سئـوگي ديـر،يالنيــز محببتــدير حيــاتين جـوهــري بير [!]ـول کي عشق ذوقين دويماسا،غمخــانه دير پنج شنبه 26 دی 1392برچسب:, :: 10:45 :: نويسنده : رضا
از زندگـــــی کسی حذف شدم ؛ پنج شنبه 26 دی 1392برچسب:, :: 10:44 :: نويسنده : رضا
![]() ![]() |